|
دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : مسافر عشق
جاده پر از دلتنگی است، کوچه از بیقراری و دلواپسی، گلایه دارد، هوا گرفته و سنگین است، نفس هایم بوی بغض غم و دلتنگی می دهند، کوله بارم پر از غم دوری توست نمی دانم چه خواهد شد و من مسافر کدام جاده می شوم...؟! می خواهم گرمای دست های تو را دوباره حس کنم می خواهم خستگی ها و دلتنگی هایم را به تو بسپارم اما کوچه های سفر، سرد و تنگ و تاریک، دیوار ها پر از خط خطی های غم و غصه، و جاده پر از سرزنش و حسادت است، باید از این جاده گذر کنم رفتن و رسیدن به تو سهم من است نمی خواهم هیچ گردباد و طوفانی برخاسته از این دل این آدم ها سهم من را، از من بگیرد باید بروم، تو منتظرم هستی... نظرات شما عزیزان:
![]() |